sargarmi

radiiii

sargarmi

radiiii

sargarmi

من خودممم
نه یه کپی
نه الگو ...

بدون حرف اضافی !

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

سلام دوستان 


یه نظر سنجی میزارم واستون لطفا اگه خوندید حتما جواب بدین 



سوالم اینه :



اگه شما یک هفته قرار بود جای جنس مخالف خودت باشی چیکار میکردی ؟


منظورم اینه که اگه ی هفته دخترا پسر بودن و پسرا و دختر 




جواب خودم :


اگه ی هفته دختر بودم :اول از همه میرفتم واس خودم لاکای رنگی میخریدم 


بعدشم میرفتم با دخترای همساده غیبت دوس پسرمو میکردم .


شما چی ؟



جواب پلییززززززززز:)

Radin Kasra
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

سلام دوستان خوبین ؟

خب میخوام از جشن عقد ابجیم بگم

28 /2 /95 هم روز تولد دامادمون بود و هم جشن عقدشون .

واسشون از همینجا آرزوی خوشبختی میکنم و میگم :به پای هم پیر شن ...^_^

من آدم خیلی شوخی ام داداشم همیشه میگه :بهت نمیخوره مثله عاقلا حرف میزنی چون ی تخته ات کمه :/

حسابی هم بخاطر جشن از منه بیچاره کار کشیدن :/

"دلارای عزیزم - اجی خوشگلم- بی نهایت دوستت دارم "

برگشتم به علی - دامادمون - میگم :نبینم ی مو از سر اجی من کم شه ها روزگارتو سیاه میکنم .

میگه :اشکال نداره از ابرو هاش کم میکنم

گفتم :اونوقت ببین چیکارت میکنم .

حالا خواهر جانمم میگه : عه رادین با علی چیکار داری ؟

گفتم: خوبه خوبه هنو نیومده اجی خانم مارو فراموش کرد شوهر ندیده بازی در نیار خواهری

اومد گونه امو بوسید و اروم در گوشم گفت :فدای داداشم بشم من ...دارم یکم سیاست به خرج میدم .

منم اروم گفتم :اوکی ببینم چیکار میکنی .

بعد به علی گفتم :عین مجسمه وانستا ی جا یکم کمک کن .

گفت :الان میخوام دلارا رو ببرم ارایشگاه

گفتم :میرسونیش بعد میای صندلی ها رو میچینی تو حیاط

با لحن مظلومی گفت :چشم

و با دلارا رفتن .

از اونور رادمان - داداشم - میگه :بدبخت شب دومادیشه ازش میخوای کار بکشی

گفتم :دوماد باید حرف گوش کن باشه

داروین - داداش بزرگم - زد پشت گردنم و گفت :خجالت داره 7 سال ازتو بزرگتره

گفتم :بزرگی ب عقله

رادمان پشت بند حرف من گفت :که تو نداری

که یکی از پشت سر گفت :دقیقا گل گفتی رادمان

برگشتم دیدم مادر فولاد زره اس (مریمو میگم )

گفتم :جنابعالی که گفتی ای امتحان دارم ...آی درس دارم ...اینجا چیکار میکنی .

گفت :به تو چه :ا

دیگه حرفی نزدم قشنگ دهنمو بسته نگه داشتم .

خلاصه مریم کلی کمک کرد دسش درد نکنه با اینکه باهاش لجم ولی خیلی کمکم کرد تو چیدن صندلیا

منو مریمو رادمان دیگه نابود شدیم 600 تا صندلی رو دور 60 تا میز بزرگ چیدیم :/

ادامه در پست بعدی

بای فعلا

Radin Kasra
۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۵۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر

Radin Kasra
۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر